شهرسازان ایران

این وبلاک فقط جهت کمک به دوستان وحل مشکلات دانشجویان عزیز راه انداری شده است باشد که مورد لطف وعنایت پروردگار قرار گیریم

شهرسازان ایران

این وبلاک فقط جهت کمک به دوستان وحل مشکلات دانشجویان عزیز راه انداری شده است باشد که مورد لطف وعنایت پروردگار قرار گیریم

بنیانگذار مکتب علم فضایی

 

مکتب علم فضایی و فلسفه علم جغرافیا

بنیانگذار مکتب علم فضایی

فرد کورت شیفر ، بنیانگذار علم فضایی در جغرافیا در 7 جولای 1904 م در برلن زاده شد. در جنگ جهانی اول پدرش در جبهه های جنگ خدمت می کرد و او ضمن تحصیل در مزرعه ای به کار اشتقال داشت. شیفر در طی سالهای 21- 1918شغل خانوادگی یعنی فلز کاری را انتخاب کرد. و در سال 1921 به حزب سوسیال دموکرات آلمان پیوست. در 17سالگی دبیر اتحادیه جوانان شد.

وی از همان اوایل زندگی جوانی پر انژی انسان دوست و علاقه مند به فعالیت های سیاسی بود. او همواره در فعالیت های سیاسی جناح چپ را انتخاب می کرد.علاقه مندی شیفر به علوم سیاسی او را به تحصیل در جغرافیای سیاسی کشاند.

در دهه 1920 آلمان یک کشور قدرت طلب و قهرمان پرور به شمار می آمد و شیفر قهرمان بازی روی یخ و پیاده روی معرفی شد. شیفر تا 1932 دوره های تکمیلی بعد از لیسانس خود را در دانشگاه برلن گذراند. رشته اصلی او در دوره لیسانس جغرافیای اقتصادی ، جغرافیای سیاسی و اقتصاد بود. شیفر ضمن تحصیل جغرافیا موفق شد ،دوره های ریاضیات و آمارشناسی جمعیت را بگذراند. این جوان رادیکال در طی سالهای 32-1928 به عنوان متخصص آمار در بخش آمار حیاتی شهر برلن مشغول به کار شد.

بعد از به قدرت رسیدن هیتلر و حزب نازی ، شیفر به سبب مخالفت با حزب نازی همواره مورد تعقیب پلیس نازی بود. از این رو ناگزیر در سن 27 سالگی به عنوان پناهنده سیاسی راهی لندن شد و در دانشگاه اقتصاد لندن به منظور تکمیل تحصیلات خود در رشته آمار ، نامنویسی کرد و به تحقیق در علم آمار پرداخت . شیفر ضمن تحصیل مقالاتی نیز در روزنامه های انگلیسی منتشر می کرد.

در سال 1938 شیفر از لندن به نیویورک و بعد از مدتی از آنجا به ایالت آیووا رفت. در آمریکا علاوه بر فعالیت سیاسی در رشته مورد علاقه اش یعنی موزیک نیز به تمرین پرداخت. سخنرانی ها و مقالاتی با نامهای « با آلمان نازی چه باید کرد؟ و سیاست ایالات متحده و آلمان » یادگار این دوره از فعالیت های سیاسی اوست.

شیفر در این زمان در گروه جغرافیای دانشگاه آیووا که بیشتر اعضای آن را جغرافیدانان رادیکال تشکیل می دادند استخدام شد. بعد از مدتی تدریس به مقام استادی دانشگاه رسید.

شیفر و همکارانش بحث های سیاسی خود را در رستوران «اسمیت »انجام می دادند. از این رو در سال 1950 همه اعضای این رستوران از طرف پلیس آمریکا تحت تعقیب قرار گرفتند و حتی بعضی اعضا شغل دانشگاهی خود را از دست دادند. در این زمان همکاران دانشگاهی و دوستان شیفر به کمکش شتافتند ،او پس از چندی شغل دانشگاهی خود را باز یافت و تدریس جغرافیای سیاسی را از سر گرفت. در همان حال به شدت زمینه های اقتصادی نظریه های «لاش» «کریستالر»و فون تونن » را بررسی کرد و مکاتبات با کریستالر ،واضع نظریه مکان مرکزی برقرار ساخت.

شیفر با آشنایی کامل به زبان روسی مجموعه ای ارزشمند از اسناد و مدارک جغرافیایی در باره اتحاد شوروی برای دانشگاه فراهم آورد. شیفر که در زندگی نسبتاً کوتاه خود همواره مورد تعقیب گشتاپو ،اف بی آی و دوره وحشت آفرین مک کارتیسم آمریکا قرار داشت ،در سال 1953 از شدت خستگی ناملایمات زندگی در سن 49 سالگی به سبب حمله قلبی در گذشت.

مباحث شیفر و هارتشورن:

شیفر در باره جغرافیای سیاسی چنین می گفت:«سیاست بدون تاکید بر اقتصاد ، درک ناشدنی و بدن ریشه خواهد بود. » از این رو فصل دوم کتاب جغرافیای سیاسی خود را به اثبات «مرکزیت سرمایه »اختصاص داد و با روشهای پیشرفته ریاضی ، مسائل اقتصادی را تحلیل کرد. او بیش از اندازه از آمار و ریاضیات بهره می گرفت. از این رو بعد از شیقر طرفداران مکتب فضایی جغرافیا از همان روش شیفر در بهره گیری از ریاضیات پیروی می کردند.

در سال 1953 شیفر مقاله جنجال برانگیز و ماندگار خود را به نام«استثناء گرایی در جغرافیا» در مجله انجمن جغرافیدانان آمریکا منتشر ساخت. و این مفهوم را برای اولین بار در ادبیات جغرافیایی و روش شناسی جغرافیا مطرح ساخت.

مفهوم استثناء گرایی یا روش تحقیق در جغرافیا این است که جغرافیا نمی تواند در روش شناسی با سایر علوم سهیم شود و این امر بیشتر از ماهیت جغرافیا ناشی می شود که مطالعه مکانها و نواحی ویژه را به عهده دارد. پس روش شناسی جغرافیا و حتی تاریخ ،با روش شناسی علوم دیگر تفاوت خواهد داشت. زیرا جغرافیا و تاریخ از یک نوع بررسی خاص منحصر به فرد پیروی می کنند.

شیفر به چنین استثناء گرایی ،که اساس تفکرات جغرافیایی ریچارد هارتشون را تشکیل می داد شدیداً می تاخت و جغرافیا را به عنوان علمی فضایی می شناخت که تابع قوانین کلی تبیعت است و به وسیله آن می توان قوانین مورفولوژیک را در باره الگوهای فضایی تهیه کرد. در حالی که هارتشون به هیچ نوع تفکبک روشنی میان قوانین کلی طبیعی و روش های غیر شامل یا مطالعه پدیده های منحصر به فرد قائل نبود.

هارتشون عقیده داشت که قوانین کلی طبیعی و روش های غیر شامل در همه رشته های علمی به کار گرفته می شود. این طرز تفکر هارتشون ، مقدمه شروع بحث ها و نقدهای شیفر و و هارتشون را به دنبال داشت که بعد از مرگ شیفر نیز ادامه داشت. با این بحث های علمی ،جغرافیای ناحیه ای سنتی ،اساساً به صورت روش مطالعه غیر شامل درآمد و از تعمیم قوانین ناتوان شناخته شد.

شیفر به نگرشهای جغرافیدانان معروف نظیر : هتنر ، هارتشون و کانت حمله می کرد. زیرا این عده به سبب وجود پدیده ها و مکانهای ویژه به روشهای غیر شامل در جغرافیا معتقد بودند. شیفر می گفت: « ویژگی های پدیده ها بدانسان که هارتشون مطرح می کند مخصوص علم جغرافیا نیست بلکه این قبیل ویژگی ها در سایر علوم نیز دیده می شود. » از این رو شیفر پیشنهاد می کرد که جغرافیدانان به منظور وضع و استفاده از قوانین بیشتر درباره جغرافیای نظام دار (سیستماتیک) مطالعه و تحقیق کنند تا جغرافیای ناحیه ای . وی می افزود که تدوین قوانین در جغرافیا ، تغییر مسی تحقیقات جغرافیایی را سبب می شود.گفتنی است که هتنر و هارتشون میان جغرافیای سیستماتیک و جغرافیای ناحیه ای تفاوتهایی قائل بودند.

در سال 1958 آ.آی . اکرمن جغرافیدان معروف امریکایی از علم جغرافیا تعریفی بدین شرح عرضه کردجغرافیا علم پراکندگی فضایی است.» در تحلیل فضایی تاکید روی مکانها ،پراکندگی پدیده ها ،تأثیرمتقابل مردم ،کالاها خدمات مکانها ،ساخت فضایی آرایشها و سازمانها و روند فضایی در ماهیت مطالعات جغرافیایی اساس کار قرار می گیرد. (روند فضایی به مکانیسمی اطلاق می شود که ساخت فضایی یک پراکندگی را به وجود می آورد.)

با توجه به موارد بالا و تعاریف و مفاهیمی که تا کنون از ماهیت علم جغرافیا شناخته ایم همواره در تحلیل های جغرافیایی با دو سیستم اصلی رو برو خواهیم بود :

الف: سیستم اکولوژیک ، یعنی پیوند میان انسان با محیط خود

ب: سیستم فضایی ، یعنی سیستم پیوند یک مکان از سطح سیاره زمین با مکان دیگر آن ، در تحلیل این سیستم از مدل جاذبه استفاده می شود.

به طور کلی نظریه پردازان مکتب جغرافیا به عنوان علم فضایی نظیر ویلیام بانج و شیفر ، گریسون ، موریل و... در تحلیل ماهیت جغرافیا و شناخت فلسفه این علم روی نکات زیر تاکید می کنند:

1- ماهیت سیستماتیک جغرافیا؛

2- تدوین قوانین مورفولوژیک و تاکید بر الگو ها و روندها؛

3- تبیین نظام پذیر الگوهای مکانی و تعامل فضایی؛

4- آرایش فضایی پدیده ها و بهره گیری از تحلیل سیستمی در جغرافیا؛

5- حذف استثناءگرایی در قلمرو علم جغرافیا؛

6- بی ارزش شدن ماهیت جغرافیا در صورت پذیرش آن به عنوان علم مطالعه نواحی ویژه و در نهایت بی اعتبار شدن جنبه علمی یاسیستماتیک آن؛

7- تاکید بر روش شناسی کمی در جغرافیا؛

8- عامل فاصله به عنوان یک عامل مهم در تبیین پدیده های فضایی و روابط فضایی؛

9- تاکید بر پراکندگی پدیده ها بیش از خود پدیده؛

در سال 1965 کمیته تحقیق در علم جغرافیا ، در ایلات متحده با توجه به ماهیت جغرافیا در مکتب جغرافیا به عنوان علم فضایی تعریف جدیدی را به این شرح مطرح ساخت:

«جغرافیا مطالعه پراکندگی های فضایی و روابط فضایی در سطح سیاره زمین است

مکتب علم فضایی ، از مکتب فلسفی «حلقه وین» یعنی «پوزیتیویسم منطقی» به شدت تاثیر پذیرفته است. و تفکرات فلسفی پوزیتیویستی (اثباتی – ثبوتی ) بزرگان مکتب وین نظیرلودویگ ویتگنشتاین ، اتونورات و... اساس منطقی نظم فضایی را سازمان داده است. مکتب پوزیتیویسم منطقی با فرضیه ها ، نظریه ها قوانین، تبیین ،آینده نگری ، مدلها و سیستمها مشخص می شود و با اعتقاد به حقیقت تجربی و اصل ثبات نمطقی پیوند می خورد.

چنین به تظر می رسد که تحلیل فضایی نتیجه نهایی انقلاب کمی در جغرافیاست که بعد از جنگ جهانی دوم در کشورهای انگلیسی زبان دنیا به وقوع پیوست و در واقع جانشین تفاوت های مکانی در فلسفه جغرافیا محسوب می شود.

مخالفان فلسفه پوزیتیویسم به تدریج پی بردند که مطالعه جامعه ، امری بی نهایت پیچیده تر از این است که کسی بخواهد داده هایی را از راه مشاهده به دست آورده است؛ در ساختار فکری انسان بگنجاند. این گنجانیدن داده های به دست آمده از مشاهده در یک ساختار فکری کلی و عام در علم طبیعی با موفقیت صورت گرفته بود و اثبات گرایان آن را در علوم انسانی نیز روا می داشتند. اثبات گرایی به این مفهوم با علوم طبیعی جدید زاده شد و با کسب هر پیروزی برای این علوم براعتبار آن افزوده شد. این فلسفا اثبات گرایی ، با اعتقاد به داروینیسم اجتماعی ،جبر مسلک بودن، اعتقاد به وجود قوانین قطعی علمی و استفاده از زبان مکانیستی ملازمه داشت.

از سال1985 به بعد جغرافیدانان شاخص و تاثیر گذار در جهان اعتبار علمی و جهان شمول مکتب علم فضایی را زیر سوال بردند و اعتبار جغرافیایی آن را به شدت کاهش دادند. این عده با تکیه بر اقتصاد سیاسی مکتب جدیدی را در جغرافیا بنیان نهادند. به نظر این جغرافیدانان دگرگونی های اساسی در جوامع بشری نه فقط از فرمولهای ریاضی بلکه از اندیشه های خوب سرچشمه می گیرد .از این رو در دهه های 1960 و1970 که دوره اوج مکتب فضایی بود به عنوان دوره جبر هندسی در جغرافیا نام برده می شود. این عده اضافه می کنند: که تحلیل فضایی در بیشتر موارد روی سازمان فضایی سیستم های سرمایه داری تاکید دارد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد