شهرسازان ایران

این وبلاک فقط جهت کمک به دوستان وحل مشکلات دانشجویان عزیز راه انداری شده است باشد که مورد لطف وعنایت پروردگار قرار گیریم

شهرسازان ایران

این وبلاک فقط جهت کمک به دوستان وحل مشکلات دانشجویان عزیز راه انداری شده است باشد که مورد لطف وعنایت پروردگار قرار گیریم

عناصر اصلی طراحی شهری

اصل پیوستگی فضایی :


سازمان کالبدی شهرهای قدیمی ایران بر پیوند فضایی میان عناصر مجموعه، یعنی میدان ، خیابانهای اصلی، مرکز شهر در مراکز محلات استوار است. پیوستگی فضایی گرچه در بافت قدیم بسیاری از شهرهای ایران وجود دارد، اما این پیوستگی در بافت قدیم شهرهای کویری به خوبی مشهود است. معابر اصلی به صورت شطرنجی نامنظم پیوند فضایی میان محلات، مراکز آنها و مجموعه مرکز شهر را برقرار می کرده است.

اصل همپیوندی عناصر شهری و واحدهای مسکونی :


در شهرهای قدیمی ایران، واحدهای مسکونی یا حیاط مرکزی به یکدیگر پیوسته‌اند و مجموعه یکپارچه‌ای را تشکیل میدهند. جهت استقرار واحدهای مسکونی ، تعیین اندازه فضای حیاط نسبت به حجم فضای محصور کننده اطراف، اندازه اجزای حیاط مانند حوض و باغچه ها، اندازه تالار و ایوانها، اندازه اتاقها و در و پنجره ها، تابع نظم و پیمون بوده است.

اصل محصور کردن فضا یا محصوریت :


برای دستیابی به یک مکان شهری جذاب، فضا باید به شکل مطلوبی محصور شود و در واقع میتوان گفت نخستین اصل حاکم بر طراحی مکانهای شهری، محصوریت‌ است.
عناصر شهری، محله ای و یا واحدهای مسکونی به طور معمول، عناصر محصور کننده فضا میباشند. براساس این اصل، انسان مهمترین رکن فضا محسوب میشود و فضا باید مقیاس انسانی یابد. این اصل هنگامی نمود می‌یابد که فضای بین ساختمانها احساس انسانی را برانگیزد. محصور بودن فضایی با پیوستگی بدنه محصور کننده فضا ارتباط دارد، بدین مفهوم که وجود فواصل متعدد بین بدنه ساختمانها و اختلاف فاحش بین نماها موجب تضعیف فضای محصور می‌گردد.
علاوه بر این ، محصوریت با سادگی شکل در کل و جزء و همچنین ایستایی و پویایی فضاهای محصور ارتباط پیدا میکند. فضاهای ارتباط دهنده یعنی معابر اصلی و فضاهای میدان مانند که عناصر مختلف را در شهر و در مرکز آن به هم پیوند می‌دهند، واجد شرایط خصوصیت پویایی و ایستایی هستند. در این صورت، میدان و میدانچه ایستا و گذر و خیابان پویا می‌باشند. احساس محصور بودن در فضا اساساً بر رابطه فاصله چشم ناظر از ارتفاع بدنه محصور کننده فضا استوار است.
در برخی منابع غربی، این رابطه را بر پایه زاویه بین خط عمود از چشم ناظر بر بدنه و خط و اصل میان چشم ناظر و لبه بالایی بدنه مورد بحث قرار داده‌اند و مقیاسهای 1/1، 2/1، 3/1 ، 4/1 در این خصوص مطرح شده است. در نسبت یک به یک ، احساس محصوریت کامل به چشم داده میشود. نسبت یک به دو، آستانه احساس محصوریت است. در نسبت یک به سه حداقل احساس محصوریت، و در نسبت یک به چهار احساس محصوریت در فضا ایجاد نمیشود.

اصل مقیاس و تناسب :


منظور از تناسب رابطه میان ابعاد مختلف یک فضا یا یک شیء است، رابطه‌ای که از اندازه مستقل است. برای مثال اضلاع یک مربع، مستقل از اندازه واقعی آن مربع دارای نسبت 1 به 1 می باشد. در مورد فضا،‌ نسبت بین ارتفاع ساختمانها و عرض فضا، اعم از اینکه فضا کاملاً محصور و یا نیمه محصور باشد،‌ بحث تناسب را تشکیل میدهد.
اما مقیاس به رابطه بین اندازه یک فضا یا یک شیء با فضاها یا اشیای اطراف آن مربوط می شود. می توان گفت که یک فضا یا یک بنا در مقیاس یا خارج از مقیاس با محیط اطراف خود می‌باشد. اگر اندازه یک فضا با پیکر انسان ارتباط مطلوب داشته باشد گفته می شود که آن فضا دارای مقیاس انسانی است. هر فضا به تنهایی ، نه باید خیلی بزرگ باشد که تماس بصری با اطراف ضعیف شود و نه خیلی کوچک که در آن احساس ترس از مکان محصور و تنگ به انسان دست دهد.

اصل فضاهای متباین :


فضاهای متباین، فضاهایی هستند که از نظر طول، عرض و ارتفاع از یک سو، و عناصر و اجزای محصور کننده از سوی دیگر، با یکدیگر تفاوت دارند. در واقع باید گفت که ارزش فضاهای متباین در این است که یکنواختی فضاهای ارتباط دهنده را کاهش میدهد.
دو خصوصیت عمده فضاهای متباین در بافت قدیم شهرهای ایران، پهن و باریک شدن فضا و سرباز و سربسته شدن آنها می باشد. علاوه بر این دو خصوصیت، تغییر در شکل بدنه محصور کننده، میزان محصوریت (کاملاً محصور و نیمه محصور) ، تغییر عناصر محصور کننده و تغییر در مقیاس فضا (بزرگ و کوچک شدن میدان)، می‌توانند منجر به ایجاد فضاهای متباین شوند.

اصل قلمرو :


این اصل، یعنی معلوم و مشخص بودن حدود مرز فضایی که انسان در آن زندگی می‌کند که البته خصلت فطری او می باشد.
قلمرو فضایی معمولاً به دو صورت عمومی و خصوصی قابل شناسایی است، اما در بافت قدیم شهرهای ایران حد فاصل و واسط این فضاها نیز تعریف شده است. فضاهای خصوصی شامل حیاط و عناصر در برگیرنده آن، یعنی قلمرو یک حیاط ، بوده است. فضای نیمه عمومی ـ نیمه خصوصی به صورت یک بن‌بست اختصاصی یا یک هشتی که به چند خانه راه داشته است، قلمرو چندین واحد مسکونی یا مجموعه همسایگی بوده و فضاهای عمومی به صورت گذر و میدان قلمرو یک محله بوده است. به وجود آوردن اختلاف سطح، پیچ، پل و کاشت درخت قلمرو ایجاد میکند.

اصل ترکیب (کمپوزیسیون) :


منظور از ترکیب، ترکیب فضاها و بدنه محصور کننده آنهاست. در صورتی که بناهای مختلفی با هم ترکیب شوند و فضایی را محصور کنند، لازم است بین این بناها چنان هماهنگی از نظر وحدت شکل برقرار باشد که بدنه محصور کننده، علی رغم تشکیل شدن از ساختمانهای مختلف، صورتی پیوسته پیدا کند. در صورتی که میان بناهای مختلف محصور کننده فضا ناهماهنگی شکلی باشد و عناصر ترکیب کننده نمای هر ساختمان، حداکثر برای خود بدون ارتباط با ساختمانهای مجاور طراحی شده باشند، مجموعه فاقد ترکیب است. نکته قابل توجه این است که هماهنگی به معنای همشکلی و یکسانی نیست و بدنه‌ها می توانند در عین هماهنگی متفاوت نیز باشند.

"مکان" در واقع فضایی کالبدی است که انسان در آن حضور یابد. به عبارت دیگر، ترکیب انسان با فضا مکان می آفریند که می توان آن را در سه گروه؛ خصوصی، نیمه عمومی و عمومی دسته بندی نمود. خانه درواقع یک مکان خصوصی و دربردارنده شخصی ترین قلمروی هر فرد است. مراکز واحد همسایگی، مراکز محلات، حیاط ها و فضاهای باز مجتمع های مسکونی ازجمله نمونه های مکان های نیمه عمومی هستند و کلیه فضاهای باز شهری، میدان ها، پارک ها و پاساژها و... مکان های عمومی را شکل می دهند که محل بروز زندگی اجتماعی و تعاملات افراد مختلف جامعه با یکدیگر هستند.

در این میان، هر فرد متناسب با ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی، روحی و ذهنی خود می تواند نسبت به یک مکان حسی خوشایند، نامطلوب و یا خنثی داشته باشد. امری که کاملا وابسته به خصوصیات فردی بوده و بنابراین از شخصی به شخص دیگر متفاوت خواهد بود. از این رو، حس مکان (Sense of Place) پدیده ای روان- فیزیکی بوده که برداشت ها، خاطرات و روحیات فردی کاملا بر آن اثرگذار می باشد.

از سویی دیگر، بدیهی است که افراد نمی توانند نسبت به جایی که آن را هرگز ندیده و یا آنچنان که باید از نزدیک آن را لمس نکرده و در آن حاضر نشده اند، حس مکان داشته باشند. به عبارت دیگر، شناخت کافی از یک مکان و درگیر شدن در فعالیتهای مرتبط با آن، شرط اولیه ایجاد حس مکان است. طبیعی است که در صورت خوشایند بودن این حس افراد سعی می کنند که تا جای ممکن مراتب حضور خود را به هر بهانه افزایش و در حالت ناخوشایند بودن، کاهش دهند. با این پیش فرض می توان نتیجه گرفت که فضاهای شهری که از یک حجم زیاد حضور شهروندان برخوردار هستند چنانچه واجد الزامات کارکردی و کاربری های جاذب و عمده شهری نباشند، به یقین دارای ویژگیهای ایجاد کننده یک "حس مکان مطلوب" برای اکثریت افراد جامعه بوده اند.

اما در آستانه هزاره سوم و دوران پیشرفت های سریع فناوری و گسترش ارتباطات مجازی و شبکه های اطلاع رسانی مکان کالبدی با چالش های جدی و در عین حال چشم اندازهای جدیدی روبرو گردیده است. برخی از صاحبنظران را عقیده بر آن است که مکان فیزیکی اهمیت پیشین خود را از دست داده و فضاهای مجازی در حال جایگزینی آن هستند و در نقطه مقابل گروهی از نظریه پردازان بر افزایش نقش عملکردی فضاهای شهری تاکید دارند. ازجمله این افراد اولدنبرگ است که با طرح نظریه موسوم به "مکان سوم" توجه به عرصه های عمومی شهر درجهت گسترش تعاملات اجتماعی و ارتباطات چهره به چهره در هنگامه ای که فضاهای کار و سکونت (مکان اول و دوم) در حال یکی شدن هستند را ضروری بر می شمارد.

البته واقعیت ها حاکی از آن است که علی رغم برخی از پیش بینی های حداکثرگرا با توسعه ارتباطات مجازی، تعاملات اجتماعی و تبادلات سنتی اهمیت خود را از دست نداده است. چنانچه آمارهای موجود موید افزایش روزافزون تعداد سفرها در مقیاس های مختلف شهری تا بین المللی است و علی رغم برقراری امکان انجام کار از راه دور در بسیاری از فضاهای اداری کماکان بر حضور فیزیکی افراد و در کنار هم بودن آنها جهت افزایش بهره وری تاکید می گردد.  به عبارت دیگر، گرچه با ظهور فناوریهای جدید شکل و مقیاس ارتباطات و حضور فیزیکی افراد تغییر نموده است اما نه تنها از اهمیت حضور در مکان شهری کاسته نگردیده بلکه روز به روز در حال افزایش است. 

با توجه به موارد فوق، به نظر می رسد که بویژه در کشوری همچون ایران که در مرحله گذار از یک نظام شهرسازی سنتی به مدرن است، ساماندهی مکان های شهری بعنوان عرصه های عمومی و قلمروهای اجتماعی که امکان افزایش تعامل افراد مختلف جامعه را با یکدیگر و درنتیجه کاهش تضادها و برخوردهای غیرمتمدنانه را فراهم می آورد، از اهمیتی دوچندان برخوردار می باشد.

 

  

   




خانه یوفو، سانجهی، تایوان

عبادتگاه بهاییان، دهلی، هند (شایان ذکر است که مهندس معمار این بنا یک ایرانی و فکر می کنم نادر فیروز باشد)

نمازخانه دانشکده نیروی هوایی، کلرادو، آمریکا

خانه گنبدی، فلوریدا، آمریکا

ساختمان ریپلی، انتاریو، کانادا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد