شهرسازان ایران

این وبلاک فقط جهت کمک به دوستان وحل مشکلات دانشجویان عزیز راه انداری شده است باشد که مورد لطف وعنایت پروردگار قرار گیریم

شهرسازان ایران

این وبلاک فقط جهت کمک به دوستان وحل مشکلات دانشجویان عزیز راه انداری شده است باشد که مورد لطف وعنایت پروردگار قرار گیریم

هندسه شهر های اسلامی

مقدمه:
نظریه های «شهر» به طور کلی، به دو دسته کلان تقسیم می شوند؛ "شهر طبیعی" و "شهر ارادی و دست ساز بشر".
اندیشمندان یونان، به ویژه بر نظریه طبیعی شهر می اندیشیدند و تحول طبیعی شهر را مورد توجه قرار می دادند اما بسیاری از مدرنیست ها ظاهراً بر نظریه دوم و شهرهای دست ساز بشر تمایل دارند. به نظر می رسد که مسلمانان شهرهای مهمی چون، کوفه، بغداد، بصره، قاهره، فسطاط، موصل و ... را پس از گسترش سیاسی- نظامی و با طراحی از پیش تعیین شده، بنیاد نهادند. هندسه این شهرها چگونه بوده است؟ چگونه نظم اجتماعی را توید و کنترل می کردند؟ چه نسبتی با زندگی و نظام سیاسی بقرار می نمودند؟ به طرو کلی آیا در پس این همه شهرسازی ارادی در جهان اسلام نظریه ای را می توان جستجو کرد؟ آیا می توان از تجربه شهرسازی مسلمانان در شرایط کنونی جوامع اسلامی نیز الهام گرفت؟ طرح این پرسش ها و ارزیابی آنها موضوع مقاله حاضر است. به همین لحاظ، ابتدا به مختصات عمومی شهرسازی و شهرهای مهم اسلامی اشاره می کنیم. سپس در ادامه به ساختار هندسی شهرهای اسلامی می پردازیم.

مقدمه:
نظریه های «شهر» به طور کلی، به دو دسته کلان تقسیم می شوند؛ "شهر طبیعی" و "شهر ارادی و دست ساز بشر".
اندیشمندان یونان، به ویژه بر نظریه طبیعی شهر می اندیشیدند و تحول طبیعی شهر را مورد توجه قرار می دادند اما بسیاری از مدرنیست ها ظاهراً بر نظریه دوم و شهرهای دست ساز بشر تمایل دارند. به نظر می رسد که مسلمانان شهرهای مهمی چون، کوفه، بغداد، بصره، قاهره، فسطاط، موصل و ... را پس از گسترش سیاسی- نظامی و با طراحی از پیش تعیین شده، بنیاد نهادند. هندسه این شهرها چگونه بوده است؟ چگونه نظم اجتماعی را توید و کنترل می کردند؟ چه نسبتی با زندگی و نظام سیاسی بقرار می نمودند؟ به طرو کلی آیا در پس این همه شهرسازی ارادی در جهان اسلام نظریه ای را می توان جستجو کرد؟ آیا می توان از تجربه شهرسازی مسلمانان در شرایط کنونی جوامع اسلامی نیز الهام گرفت؟ طرح این پرسش ها و ارزیابی آنها موضوع مقاله حاضر است. به همین لحاظ، ابتدا به مختصات عمومی شهرسازی و شهرهای مهم اسلامی اشاره می کنیم. سپس در ادامه به ساختار هندسی شهرهای اسلامی می پردازیم.
مختصات عمومی شهرهای اسلامی:

اکنون که از زاویه اندیشه سیاسی به هندسه شهرهای دست ساز مسلمانان و به طور کلی زایش و زوال شهرهای بزرگ در تمدن اسلامی می نگریم، از همین نگاه نخست، چشم اندازهایی ظاهراً متناقض برجسته می شوند: «نخست آنکه شهرهای بزرگ اسلامی، از لحاظ توالی تاریخی، پس از گسترش دولت اسلامی به دست عربها ساخته شده اند به نظر ابن خلدون برای ساختن فصبات و بنیان شهرهای بزرگ، هیچ راهی نیست جز اینکه به نیروی دولت و پادشاهی انجام یابد.»3

ابن خلدون، به عنوان مقدمه ای بر تحلیل وضعیت عمومی شهرهای اسلامی، بر نکات مهمی تأکید می کند و می‌افزاید:
«آن گاه هنگامی که شهر بنیان نهاده شود و اساس آن موافق نظر بنیانگذار آن استوار گردد و مقتضیات جوی و ارضی در آن مراعات شود آن وقت بقا، یا عمران شهر وابسته به دوران فرمان روایی دولت بنیان گذار آن خواهد بود ... و اگر مدت فرمان روایی آن دولت دراز باشد همچنان دهکده ها و دژها در آن تأسیس خواهد شد و ساختن خانه ها و کاخ های وسیع و بی شمار و گوناگون در آن توسعه خواهد یافت و دایره باره ها [بازارها] و حصارهای آن پهناور و دور خواهد شد. تا آن که سرزمین وسیع و مسافت درازی به آن ضمیمه شود و مساحت آن به مرحله‌ای بی حد و حصر برسد، چنان که وضع بغداد و شهرهای مشابه آن به این شیوه توسعه یافته است.»4
ابن خلدون، آشکارا بر رابطه قدرت سیاسی و توسعه شهری، به ویژه کلان شهرهای دوره ی اسلامی تأکید می‌نماید. این تأکید از دو جهت اهمیت دارد: اولاً شهر نیز چون ارگانیسم زنده مصرف دارد، تولید می کند و با محیط پیرامون خود به مبادله می پردازد. از این جهت، قدرت سیاسی در تدارک مواد غذایی، مواد اولیه صنایع، مواد ساختمانی و به طور کلی نیازمندی های تولید، مصرفی و بازرگانی شهر نقش مؤثری ایفا می کند. ابن خلدون اضافه می کند، اگر قدرت سیاسی به هر دلیلی نتواند از شهر حمایت کند، شهر فقط در صورتی قادر به دوام خود خواهد بود که پایگاه های حیاتی و تغذیه کننده در پیرامون شهر وجود داشته باشد. وی می نویسد:
«پس از انقراض دودمان دولتی که شهر را بنیان می نهد اگر در کوهستان ها و صحراهای پیرامون و نواحی نزدیک آن شهر بادیه نشینانی وجود داشته باشند که پیوسته به اجتماع آن کمک رسانند همین امر موجب نگهداری موجودیت آن خواهد شدو پس از سقوط دولت مزبور شهر مزبور همچنان دوام خواهد یافت و بر جای خواهد ماند ... . ولی اگر یک شهر نوبنیاد دارای چنین شرایطی نباشد، آن وقت انقراض دولت (بنیانگذار آن) به منزله واژگون شدن باره ها و ویرانی، اساس آن خواهد بود و دیری نخواهد گذشت که موجبات بقای آن از میان خواهد رفت.»5
علاوه بر نکته فوق، تأکید ابن خلدون بر تأثیر قاطع هندسه ی دولت بر حیات و هندسه ی شهر نیز اساسی است. دولت اسلامی در اندیشه ی ابن خلدونی ماهیت ویه ای دارد. آنگاه که دولت به تأسیس «شهر» اقدام می کند، ساختار آن در این تجلی و تبلور می یابد و آرمان ها و الزامات دولت در فضا و فیزیک شهر خود را می نمایاند. به نظر ابن خلدون، دولت اسلامی در ابتدای گسترش خود ... «ناچار برای دو منظور به احداث چنین شهر[ها]یی همت می گمارد: نخست تکمیل اجتماع خود و فرو نهادن بارهای سنگین صحراگردی در آن شهر[ها]. دوم این که از این راه سد بزرگی در برابر آن طوایف و گروه های منسوب به خود که آهنگ غلبه جویی و سرپیچی دارند به وجود آورد.»6
بدین سان، شهر نه تنها چونان دژ و قلعه دفاعی است، بلکه مهم تر از آن، ابزاری است برای تأمین انضباط عمومی از طریق حصاربندی طوایف و توزیع قدرت در سلسله مراتبی شفاف و نظارت پذیر. درست به همین لحاظ است که ابن خلدونی بین دولت و شهر ملازمه ای تمدنی بقرار می کند و می گوید: «تشکیل دادن پادشاهی و دولت، خواننده ی قبایل به فرود آمدن در شهرها و استیلا یافتن بر آن ها است».7
دومین ویژگی عمومی شهرهای اسلامی، سستی بنیان طبیعی آنها و سرعت ویرانی آنها نسبت به بعضی تمدن‌های گذشته است. ابن خلدون پس از آن که بین هندسه دولت ها و شهرها نوعی ملازمه می بیند، بین بنیان شهرها و مصالح ساختمانی و نوع شهرسازی اسلامی از یک سوی و خلق و خوی و فرهنگ عمومی حاکم بر دولت اسلامی [فرهنگ قبایل عرب] از سوی دیگر نیز رابطه ای قابل تحلیل برقرار می کند.
ابن خلدون دلایل متعددی برای سستی و سریع الزوال بدون شهرها در دوره ی اسلامی ذکر می کند:
1. خوی و فرهنگ قبیله ای اعراب، عموماً بر کوچ نشینی استوار بود. به نظر ابن خلدون، چنین فرهنگی «مخالف آرامش و اقامت گزیدن است که مهم ترین مبانی تمدن و عمران به شمار می رود ... پس سرشت و طبیعت ایشان منافی ساختمان ها و بناهاست که اساس شهرنشینی و عمران است».8
2. همچنین اعراب از آن روی مایه ی تباهی شهرها می شدند که کار هنمرندان و پیشه وران را هیچ می شمردند و برای آن ارزش و مزدی قابل نبودند. ابن خلدون، اساس و سرمایه زندگی شهری را کار پیشه وران و هنرمندان تشکیل می دهد و هرگاه این گونه مشاغل تباهی پذیرد، آرزوهای مردم در کسب و پیش به نومیدی مبدل می‌شود و مردم از کار و هنر دست می کشند و از سکونت در شهرها بی زاری می جویند و پراکنده می شوند. در نتیجه عمران و اجتماعی شهر تباه می شود.9
3. به نظر ابن خلدون، نوعی از فرهنگ دینی نیز که در آغاز گسترش اسلام رواج داشت، مانع از تأسیس بناهای استوار و در نتیجه استحکام فیزیکی شهر می شد. وی توضیح می دهد: دین در آغاز امر مانع از غلو کردن [زیاده‌روی] در امر بناها بود و اسراف در این راه را، بی آن که جانب میانه روی مراات شود، روا نمی دانست. چنان که در کوفه به علت آن که در ساختمان های آن نی به کاربرده بودند حریقی روی دارد و هنگامی که از عمر- خلیفه دوم- درباره ی به کار بردن سنگ در بناها کسب اجازه کردند، توصیه کرد که سنگ به کار برید، ولی نباید هیچ یک از شما بیش از سه اطاق بسازد و در بنیان نهادن بناهای بلند همچشمی و زیاده روی مکنید و سنت را نگهدارید تا دولتشما گردد. عمر به نمایندگان کوفه و همه مردم سفارش کرد تا هیچ بنایی را برتر از اندازه بالا نبرند. گفتند: اندازه کدام است؟ گفت: آنچه شما را به اسراف نزدیک نکند و از میانه روی بیرون نبرد.10
4. یکی دیگر از علل سستی در بنیان طبیعی شهرهای اسلامی که ابن خلدون مکرر به آن اشاره می کند، فقدان ملاحظات لازم درباره موقعیت مکانی- جغرافیایی و به طور کلی متابولیسم شهرهای اسلامی بود. به دیده ابن خلدون، اعراب در بنیان شهرها ... «وضع مکان و پاکیزگی هوا و آب کشتزارها و چراگاه ها را به هیچ روی مراعات نمی کنند، به نسبت اختلاف نکات مزبور، خوبی و بدی شهر به لحاظ عمرانی طبیعی تفاوت می کند، در صورتی که عرب از این گونه دقایق به کلی برکنار است. بلکه آنها تنها چراگاه های شتران خویش را در نظر می گیرند و به هیچ رو به پاکی و یا ناپاکی آب یا کمی و فزونی آن نظر ندارند و از حاصل خیزی کشتزارها و مراع و وضع هوا جستجو نمی کنند؛ زیرا آنان همواره در حال کوچ کردن از این سوی بدان سوی هستند و آذوقه را از شهرها‌ی [مناطق] دور حمل می کنند».11
ابن خلدون، نمونه هایی از مهم ترین شهرهای اسلامی را ذکر می کند و با اشاره به موقعیت نامناسب جغرافیایی و سر گذشت این شهرها می گوید: تازیان هنگاهی که کوفه و بصره و قیروان را بنیان نهادند، چگونه در طرز بنای آنها از همه چیز جز چراگاه شترانشان غفلت کردند و تنها نزدیکی به دشت و راه های کوچ کردن را در نظر گرفتند. از این رو اماکن مزبور از لحاظ وضع طبیعی به هیچ رو مناسب شهر نبود و چنانچه یاد کردیم، ماده ای که در حفظ اجتماعی و عمران بدان نیاز است در پیرامون آن ها یافت نمی شد، تا پس از فرمانروایی آنان به عمران شهرهای مزبور یاری کند، جایگاه هایی که برای بنیادگذاری آن شهرها برگزیده بودند برای سکونت گزیدن طبیعی نبود و درمیان جمعیت ها و طوایف گوناگون قرار نداشت تا مردم آنها را آباد کنند و بر جمعیت آنها بیفزایند. از این رو در نخستین مرحله ای که رشته فرمانروایی آنان از هم گسیخت و عصبیت آنان که به منزله حصاری برای آن شهرها بود از میان رفت، شهرهای مزبور هم بی درنگ رو به ویرانی و انحلال نهاد، چنان که گویی در جهان وجود نداشته است».12
سومین ویژگی عمومی شهرهای اسلامی، نظم ویژه ای است که در ظاهر این شهرها نهفته است و این نکته، مهم‌ترین مطلبی است که نگارنده را به طرح «نظریه» یا حداقل فرضیه ای درباره مختصات هندسی «شهر اسلامی» سوق می دهد. چنین می نماید که در پس بنیاد سست طبیعی و نیر بی نظمی ظاهری شهرهای قدیم تمدن اسلامی، نظی شگفت آمیز نهفته است؛ نظمی برای حفظ امنیت خانه ها و محله ها و آزادی کل شهر. این نظمی پیچیدگی درونی عملکرد کوچه ها، میادین، بازارها و مساجد است که توالی پیوسته ای از چشم ها و نظارت ها را همراه دارد. شهر اسلامی که وجودش همواره با تفسیر و حرکت عجین بوده است، کلیتی منظم را شکل می‌بخشید که زندگی انسان مسلمان را هم در درون ساختار هندسی آن و هم در تعامل با هندسه ی عمومی دولت اسلامی هدایت می کرده است. از این رو باید بکوشیم تا این محیط قدیمی مسلمانان را درک و تحلیل نماییم. زیرا این محیط ها یگانه نمونه های اولیه هستند که می توانند تجارب تاریخی و ارزشهای اسلامی درباره ی «شهر» را تغذیه کنند. به هر حال، برای توضیح این وضعیت، به مختصات هندسی و کارکردهای درونی شهر اسلامی در چند شهر مهم و دست ساز مسلمانان اشاره می کنیم، از جمله مهم ترین این شهرها، کوفه، قاهره و بغداد است.
الف) قاهره: کلان شهر آشفته
شهر قاهره در سال 358 هجری قمری (969 م) توسط جوهر، فرمانده سپاه فاطمیان بنا گردید. این شهر در امتداد شهر فسطاط تأسیس شد که در دوره ی خلافت اموی و به وسیله عمر و بن عاص بنا شده بود. سپس در دوره ی امیران طولون، با استفاده از الگوی «سامره» گسترش یافت. ابن طولون با استفاده از آن چه در سامره و بر اساس «نظریه ای اسلامی» درباره ی «شهر» تحقق یافته بود، نقشه ی اقطاعاتی را که قرار بود به امرای سپاه و ارکان دولت و افراد دیگر واگذار گردد، در محدوده ی معینی طرح کرد. وی همچنین نقشه ی مسجد جامع و بازارهایی را که می بایست در اطراف این مسجد بنا شود تهیه کرد. نظر این بود که بازارها وسیع و جامع باشند و بر طبق خصوصیات تجارتی به قسمت های مختلفی تقسیم گردند. این شیوه جداسازی دربارهی گروه های مختلف جمعیت شهر نیز به کار بسته می شد. از این قرار شهر جدید برای سپاهیان و خدمات عمومی و داد و ستدی که برای زندگی روزانه ضرورت داشت، تأسیس گردیده بود.13

قاهره در دوره فاطمیان نیز (که در سال 358 ه تأسیس شد) تقریباً همان الگوی طولونیان و شهر سامره و شرق تمدن اسلامی را داشت: قصر سلطنتی، همزمان با شهر ساخته شد و نخستین سنگ بنای جامع الازهر در سال 359 ه نهاده شد و در رمضان 361 ساختمان آن خاتمه یافت. بدین ترتیب، شهری اسلامی پا به عرصه ی وجود نهاد و توسعه یافت که مورد توجه بسیاری از سیاحان و شرق شناسان قرار گرفت. گوبینو در یکی از نوشته های خود با اشاره به مختصات هندسی قاهره می نویسد:
«آنچه نخست در پایین [کوه مقطم] جلب توجه می کند، میدان وسیعی است که در روبروی آن جامع سلطان حسن قرار دارد؛ سپس خود شهر به نظر می رسد که از چپ و راست گسترده شد، توسط هزاران کوچه و خیابان قطع گردیده، مساجد و عمارت ها قسمت انبوهی از آن را اشغال کرده و در صدها نقطه انبوه درختان و باغ ها به زیبایی آن افزوده اند. منظره ی کلی آن در عین تنوع، متین و با ابهت است و چنین احساس می شود که نیرویی در آن نهان است. گر چه این شهر از شهرهای باستانی نیست، ولی تاریخ بنای آن به زمانی می رسد که نسبت به زمان حاضر بسیار قدیم است، زمانی که دارای ایمان و عقیده، شجاعت و ثروت و حتی نیرو فعالیت بوده است».14
جداسازی و توزیع فضای هندسی محلات و بازار و مراکز مذهب و حکومت، سیستم کنترل اجتماعی ویژه ای را تدارک می کند که حاکی از نوعی هماهنگی هندسی [harmony] است. به تعبیر گوبینو، احساس می شود که نیرویی در شهر نهان است. این نیروی پنهان درشهر که چونان لوتیان هابز، حافظ امنیت شب و زندگانی و تقلای روز است، از کدامین آرایش فضایی- شهری برخاسته و تولید شده است؟ و چه نسبتی با فیزیک شهر و متافیزیک زندگی یا حتی قدرت سیاسی در جهان اسلام دارد؟ تأمل در این باره موضوع بح حاضر است. اما قبل از طرح این بحث، اشاره به نکاتی درباره سیمای عمومی دو شهر دیگر یعنی کوفه و بغداد نیز شاید خالی از فایده نباشد. این دو شهر نیز، از آن روی از دیدگاه نوشته حاضر اهمیت دارند که فرازهای مهمی از تاریخ شهرسازی و اندیشه حاکم بر این پدیده در جهان اسلام را بهتر نشان می دهند.
ب) کوفه: پیدایش شهر اسلامی

اگر قاهره از آخرین شهرهای دست ساز مسلمانان در قرن چهارم هجری است، کوفه نخستین شهر اسلامی است که با طرح و اندیشه ای ویژه ساخته شده و به احتمال الگویی برای بقیه شهرها از جمله بصره، بغداد، سامره و فسطاط و سپس قاهره بوده است. احمد بن یعقوب در «البلدان» کوفه را شهری بزرگ، قبه الاسلام و محل هجرت مسلمان معرفی می کند. وی اضافه می کند، کوفه نخستین شهری است که مسلمانان در سال چهارده [هفده] برای ساختمان خط کشی کردند و زمین های نشان دار عرب آنجا است
. مؤلف البلدن می نویسد:
«عمر بن خطاب توسط سعد بن ابی وقاص پس از‌ آن که عراق را فتح نمود، دستور داد تا در کوفه منزل کند و مردم را نیز دستور دهد تا آن را برای ساختمان خطر بر کشند و نشان دار سازند. پس هر قبیله ای با رئیس خود خطه ای برگرفتند، پس عمر اصحاب رسول خدا- صلی الله علیه و اله- را قطعه زمینی بخشید ... عمر بن خطاب و سعد نوشت: کوچه های کوفه را پنجاه ذراع به «ذراع سوداء» قرار دهد و بازارها از قصر و مسجد تا سرای ولید تا قلائین تا سراهای ثقیف و اشجع قرار دهد و سایه بان هایی از بویا داشت. تا دوران خالد بن عبدالله قسری بازراها را ساخت و برای هر صنفی از بازرگانان سرایی و دربندی قرار داد و کرایه آنها را به سپاهیان اختصاص داد. چه ده هزار مرد جنگی در کوفه اقامت می داشتند».15
اهمیت عبارت فوق از دیدگاه مقاله حاضر و به طور کلی شهرشناسی اسلامی کاملاً روشن است. ظاهر آن نشان می دهد که از همان ابتدا مقامات دولت اسلامی و مردم کوفه بر آن بوده اند که شهری منظم بنا کنند. آنان ظاهراً می دانسته اند که یک شهری جدید چه چیزی می تواند باشد. بنابراین، توپوگرافی این «خطط» برای فهم هندسه اولیه شهر اسلامی در اندیشه مسلمانان اهمیت دارد. هندسه ای از «تخطیط» یا «خط کشی» که بلافاصله شهری از نی های خشک [خصاص قصب= کلیه های حصیری] براساس هندسه آن ظاهر شد و سپس هر چند در تحولات و حرکت تاریخی شهر، آرایش و سازمان اولیه آن دگرگون گردید، اما ذهنیت بازمانده از همان طرح اولیه الهام بخش دیگر فعالیت های شهرسازی مسلمانان در عصر طلایی اسلام گردید.
شهر کوفه در دو قرن اول اسلام دوران پرخروش و ناپایداری را سپری می کند، در قتل عثمان و در دو جنگ جمل و صفین در زمان خلافت علی (ع) مرکز فعالیت های سیاسی- نظامی می شود. اما در سطح شهری، تقریباً هیچ تحول تازه ای پدیدار نمی شود کوفه در عصر بنی امیه چهره نسبتاً متحولی پیدا می کند، اما هیأت عمومی آن به گونه ای است که حرکت اولیه «تخطیط» برای آن به ارث گذاشته است.
هشام جعیط با استناد به این متون و با احتیاط ویژه خود می نویسد:
«سه عنصر به فضای کوفه ابتدایی شکل می دهند: [1] نخست منطقه وسیع مرکزی که منطقه ای است مذهبی و سیاسی شامل مسجد و قصر، مرکز تجمع امت و مقر فرماندهی. [2] در فراسوی این منطقه زمین های محل سکونت قبایل (خطط) که حول این هسته مرکزی، مرزبندی شده و مشخص- که گویی فضایی است مقدس- قرار گرفته اند. [3] و در مرحله سوم که یک عنصر در جداکننده و آمد و شدی (مناهج) وجود دارد و به سهم قبال فردیت می بخشد و تجمع هر چه سریع تر مقاتله [مردم] را در فضای وسیع مرکز امکان پذیر می کند. مسلماً باید پیرامون مبانی اولیه چنین چشم اندازی از خود سؤال کرد، اما تردیدی نیست که ابتدا باید وجود و حقیقت این چشم انداز را دقیقاً مشخص ساخت.»16
به نظر جعیط طرح اولیه کوفه بی نهایت منظم بوده، می توانسته به ایجاد شهری بزرگ، که دارای فضای هندسی است بینجامد. تخطیط اولیه چون نطفه ای راستای توسعه بعدی شهر را دیکته می کند. این شهر نمونه ی اولیه شهرهای اسلامی است؛ اما چه نسبتی با شهرهای آینده ی اسلامی همچون قاهره- که در سطور گذشته اشاره شد- دارد؟ از لحاظ مورفولوژی نمونه شهر کلاسیک اسلامی، چنان که در مصر دیدیم، قاهره به نظر انبوه و متراکم، درهم، نامنظم، پرپیچ و خم، پرآشوب و سراسر بن بست و دارای کوچه های تنگ می نماید.17
این دگردیسی از یک سوی ادامه ی الگوی اولیه است و از جهت دیگر با نظم ملحوظ در طرح اولیه کوفه تناقض آشکار و رابطه ی معکوس دارد. با این ملاحظات آیا «هندسه ی تخطیط» می تواند نمونه اولیه ای باشد برای معرفی یک شهر اسلامی از ورای گونه گونی های مکانی و زمانی آن. این سؤالی است که باید آن را در الزامات گوناگون آن مطرح کرد. اما قبل از تأمل بیشتر در این مسایل، باید به الگوی بغداد نیز اشاره کرد که به نظر می رسد پل رابطی است بین کوفه به عنوان نخستین شهر اسلامی و قاهره به مثابه آخرین نتایج تحولات تاریخی شهر در تمدن دوره ی میانه اسلام. بغداد و مورفولوژی ان شاید بتواند راز گسترش شهر اسلامی را از یک نظم اولیه به بی نظمی و در عین حال ویژگی های انضباط آخرین را توضیح دهد.
ج) بغداد؛ مدینه السلام

ساختمان بغداد از سال 136- 158 قمری و به دست ابوجعفر منوطر، دومین خلیفه و در واقع، معمار امپراطوری عباسی بنا شده است. در بغدادی که منصور طراحی کرده و ساخته چه عناصری اولویت داشته اند؟

شهر مدور [دایره ای شکل]. 18: شامل یک مرکز، کمربندی و حصاری پیشرفته بوده است و در خارج حصار، محلاتی وجود داشته و شهر همچنان امتداد داشته است.19
هر چند بغداد به ویژه در طرح بناها ویژگی ایرانی دارد، اما نسبت بغداد با کوفه، به خصوص از نظر هندسه «تخطیط» اساسی تر است. یعقوبی توصیف جالبی از طرح اولیه شهر دارد. وی می نویسد:
«ابو جعفر منصور- گرداگرد شهر خط برکشید و آن را به شکل دایره قرار داد... و برای آن چهار دروازه: دروازه ای که آن را «باب الکوفه» نامید و دروازه ای که آن را «باب البصره» نامید و دروازه ای که آن را «باب خراسان» و دروازه ای که آن را «باب الشام» نام نهاد ... و میان هر دروازه ای و دروازه ی دیگر بیرون کنده [خندق] پنج هزار ذراع است به «ذراع سوداء» و بر هر دروازه ای از آن دو در آهنی بزرگ و باشکوه است ... آنگاه باره ی شهر را با خشت های بزرگی با گل برآورد ... و در وسط میدان بزرگ همان کاخ است ... و در پهلوی کاخ، مسجد جامعه قرار دارد و در پیرامون کاخ، نه ساختمانی است و نه خانه ای و نه مسکنی، مگر سرایی از ناحیه ی شام برای نگهبانان ...»20
هیچ کدام از این کوی ها [ی شهر] به باره ی میدانی که دارلخلافه در آن واقع بود، اتصال نداشت، چه پیرامون باره ء میدان و گرداگرد آن راه بود [منصور] محله های بیرون باره را چهار بخش کرد و سرپرستی هر بخش را بر عهده مردی از مهندسان قرار داد، ... و آنان را فرمود که دکان ها را با وسعت بگیرند تا در هر محله بازاری عمومی مشتمل بر انواع داد و ستد دایر باشد و نیز فرمود تا در هر محله، به اندازه ای کوچه ها و گذرهای راه دار و بن‌بست قرار دهند که منازل به وسیله آنها یکنواخت گردد ... و برای آنان اندازه معین کرد که پهنای خیابان ها را پنجاه ذارع به «ذراع سوداء» و گذرها را شانزده ذارع قرار دهند و در همه محله های بیرون باره و بازارها و گذرها به اندازه ی کفایت مردمی که در هر ناحیه و محله ای سکونت دارند، مسجدها و حمام ها بسازند و همه شان را فرمود تا از زمین هایی که به فرماندهان و سپاهیان بخشیده است، مساحت معینی را به بازرگانان و رعیت مردم و اهالی بلاد اختصاص دهند تا آن را ساختمان کنند و در آن ساکن شوند.21
به نظر هشام جعیط، تشکیل شهر مدور از دو فضا- فضای عمومی و فضای مسکونی- بیانگر تداوم و اقتباس چشم‌گیری از کوفه است، زیرا در کوفه بود که این تصویر برای نخستین بار پدیدار شد.
هر چند در بغداد، فضای مسکونی نازک تر از الگوی کوفه است، اما چنان که جعیط به درستی اشاره می کند، همین فضای مسکونی با همه فشردگی نشان از تمامیت شهری مطابق الگوی کوفه دارد، چرا که مرکز که منطقه مسلط شهر است همه فضا را به خود اختصاص نداده و وجود یک چنین کمربند مسکونی در کنار ساختار ویژه ی مرکز- مسجد، قصر یا یک شهر صرفاً نظامی/ سیاسی نبوده و پیوندی بنیادی با دیگر شهرهای قبل و بعد از خود دارد.22
«یعقوبی احصائیه گذرها و کوچه های اولیه بغداد را شش هزار گذر و کوی گزارش می کند و از مسجدها به جز آنچه بعدها افزوده گشت، ده هزار حمام بود».23 یعقوبی اضافه می کند که «برای تأمین آب شهروندان بغداد کاریزی که از رودخانه ء «کرخایا» از فروغ فرات سرچشمه می گرفت، در طاق هایی که از پایین استوار و از بالا با ساروج و آجر محکم شده، بس استوار گشته بود، تا داخل شهر کشیده شده چنان که در تابستان و زمستان در بیشتر شاه کوچه های محله ها جریان دارد و چنان مهندسی شده است که هیچ گاه آب آن قطع نمی شود و کاریز دیگری به همین صورت از دجله جاری سات و آن را «دجیل» نامید ...24
به هر حال بغداد شهری بزرگ است و به علت تراکم بسیار شدیدتر استعدادهای بالقوه تمدن اسلامی در دوره عباسیان با سرعتی گیج کننده و انفجاری گسترش یافت. ضمن آن که جلوه های ایرانی (ثنویت شهر/ پیرامون) آن حتی بر کوفه متأخر نیز تأثیر گذاشت و خود نیز دگرگونی هایی به همراه داشت، اما طرح اولیه منصور که الگویی از کوفه بود همچنان در بنیاد شهر مکنون و محفوظ ماند.
بغداد از سال تأسیس خود هفت نفر از خلفای عباسی را در خود جای داد: منصور، مهدی، هادی، هارون الرشید، امین، مأمون و معتصم، خلفای هفت گانه ای بودند که در دوره نخست دولت عباسیان در بغداد حکومت کردند. اما در سال 223 معتصم، خلیفه عباسی به دلایل سیاسی- نظامی به سامره منتقل شد و آن شهر را بر اساس الگوی اولیه بغداد، بنیاد نهاد 25 چنان که گذشت، سامره نیز الگوی فسطاط و سپس قاهره فاطمیان بود.
بدین سان، شهرسازی اسلامی از کوفه به بغداد و با گذر از واسط ،و از بغداد به قاهره فاطمیان، با گذر از سامرا و فسطاط دوره طولونیان، ضمن آن که دگرگونی های مهمی پیدا می کند، اما به گونه ای بنیادی تداوم دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد